رشد و بهبود رابطه دوستی dostankhob.com

آموزش پیدا کردن و شروع رابطه دوستی،بهبود و ارتقا رابطه و اصول و قواعد روابط را در سایت دوستان خوب دات کام(dostankhob.com) داشته باشید.

رشد و بهبود رابطه دوستی dostankhob.com

آموزش پیدا کردن و شروع رابطه دوستی،بهبود و ارتقا رابطه و اصول و قواعد روابط را در سایت دوستان خوب دات کام(dostankhob.com) داشته باشید.

باور چیست و چگونه شکل می‌گیرد؟

باور چیست؟

باور یک فکراست که بسیار زیاد در زندگی فرد تکرار شده و توسط آن شخص یا به‌ صورت خودآگاه و یا به ‌صورت ناخدا گاه پذیرفته‌ شده است. برای مثال من باور دارم دوستان خوب برای من پیدا نمی‌شود. درواقع این جمله فقط یک فکر نیست بلکه این جمله در ذهن من تبدیل به یک باور شده است. فکری که هزاران بار در ذهن من تکرار شود٬ تبدیل می‌شود به باور.

 

 ولی چگونه من به این باور رسیده‌ام؟

 فرض کنید پدر و مادر من همیشه در ایجاد روابط دوستانه دچار مشکل بودند و دوستان مناسبی نداشتند یا روابط دوستانه‌ی پایداری برقرار نمی‌کردند و یا دوستانی داشتند که ازانها سؤاستفاده می‌کردند و به پدر و مادر من نگاه ابزاری داشتند یا با افراد خودخواه و خودشیفته رابطه برقرار می‌کردند و …. . وقتی من به‌ صورت مداوم شاهد این‌گونه روابط باشم به این باور می‌رسم که دوست خوب وجود ندارد یا ایجاد روابط دوستانه خیلی سخت است و من نمی‌توانم یک دوست خوب داشته باشم.

  حال عکس این خانواده را در نظر بگیرید. فرض کنید من خانواده‌ای دارم که اخلاق بسیار خوبی دارند، درک بسیار بالایی نسبت به روابط دارند و توانسته‌اند دوستان بسیار زیادی را جذب کنند، روابط دوستانه‌ی پایداری دارند و همیشه در خانه درباره‌ی روابط دوستی‌شان صحبت می‌کنند. برای مثال میگویند امروز با آقای محمدی بیرون رفتم، ازایشان خواستم کاری برایم انجام دهند و دوستم خیلی خوب آن کار را برای من انجام دادند. خیلی بامعرفت هستند و من خوشحالم که هم‌چین دوست و رابطه‌ی دوستانه‌ی خوبی دارم و یا می‌گویند من همیشه دوستان خوب و بامعرفتی داشته‌ام و در ایجاد روابط دوستی خود موفق بوده‌ام.

وقتی من این‌گونه روابط را می‌بینم به این نتیجه می‌رسم که ایجاد روابط دوستانه کار خیلی سختی نیست و من هم می‌توانم روابط خیلی خوبی داشته باشم.

 

شاید بهتر باشد برای شناختن کامل باور٬ کمی هم در مورد فکر و ارتعاش صحبت کنیم؟

 

 

فکر و ارتعاش چیست؟

فکر و ارتعاش چیست؟هر انسانی در هر لحظه‌‌ای در حال فکر کردن است. یعنی همین الان که من دارم برای شما این مقاله را می‌نویسم٬ در حال فکر کردن به این موضوع هستم و شما که در حال خواندن این مقاله هستید٬ در حال فکر کردن به این موضوع هستید. در هر لحظه‌ای٬ ما در حال فکر کردن هستیم و هر کدام از فکر‌های ما برای خود ارتعاشی را به جهان هستی می‌فرستند.

 

ارتعاش چست؟

جهان ما از ماده تشکیل شده است و در حال حاضر٬ در فیزیک جدید٬ به این نتیجه رسیده‌اند که هر ماده‌ای از انرژی تشکیل شده است و در واقع یک ماده موج متراکم انرژی است. پس به نحوی دیگر می‌توان گفت که جهان هستی از انرژی ساخته شده است. اگر به سراغ قطعات ریزتری که انرژی را تشکیل داده‌اند برویم٬ به اتم‌ها می‌رسند. اتم‌ها کوچک‌ترین بخش از جهان هستی هستند که تا چند وقت پیش دانشمندان می‌شناختند. وقتی که این اتم‌ها را بشکافیم٬ اتم‌ها از اجزای کوچکتری ساخته می‌شوند به نام٬ الکترون٬ پروتون و نوترون. اگر باز هم این موارد را بشکافیم به تار‌ها می‌رسیم. این تارها که ریسمان هم آن‌ها را نام‌گذاری می‌کنند٬ در واقع ریسمان‌ها٬ طناب‌های کوچکی هستند که در حال ارتعاش‌اند. پس وقتی که هر اتمی از ارتعاش ساخته شده باشد٬ جهان هستی هم از ارتعاش ساخته شده‌ است.

موضوعی که اینجا بسیار مهم است این است که مواردی که هم‌ارتعاش باشند٬ به کنار هم می‌روند.

یادتان هست که در مورد فکر صحبت کردیم و گفتیم که هر انسانی٬ در هر لحظه در حال فکر کردن است؟ این فکر‌های ما هم از جنس ارتعاش هستند و در واقع ما در هر لحظه در حال فرستادن یک ارتعاش هستیم و این ارتعاشات اگر زیاد تکرار شوند٬ تبدیل می‌شوند به باور و ارتعاشی بسیار قدرتمند می‌گیرند. اگر بخواهیم باور را با تعارفی که الان کردیم معنی کنیم٬ می‌توانیم بگوییم باور یک عادت ارتعاشی است. یعنی ارتعاشی که بسیار زیاد تکرار شده است.

 

 

یک نکته مهم در مورد باور

یک نکته مهم در مورد باوراگر موضوعی با باورهای ما تناقض داشته باشد٬ ما نمی‌توانیم آن موضوع را باور کنیم. یعنی ما حرف‌هایی را می‌توانیم بپذیریم که با باورهایی که ما داریم٬ هم‌خوانی داشته باشند. بهتر است این موضوع را با یک مثال توضیح دهیم.

برای مثال شاید برای شما اتفاق افتاده باشد که یک موضوع خارق‌العاده را برای دوست‌تان تعریف می‌کنید و او با شنیدن این موضوع خیلی تعجب می‌کند. مثلاً می‌گویید من شخصی را می‌شناسم که ماهیانه درآمدی در حدود یک میلیارد تومان دارد. دوست‌تان تعجب می‌کند و می‌گوید مگ چنین چیزی امکان دارد؟ اصلاً چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. چرا دوست‌تان این موضوع را قبول نمی‌کند؟ چون او برای مثال٬ ماهیانه ۳ میلیون تومان در می‌آورد و تا به حال فردی را ندیده است که ماهیانه یک میلیارد تومان در‌آمد داشته باشد. پس او نمی‌تواند این موضوع را باور کند و برای همین این موضوع را از شما نمی‌پذیرد.

حالا اگر دوست‌تان مدام چنین افرادی را ببیند و بشنود که کسانی هستند که ماهیانه درآمد خیلی زیادی کسب می‌کنند آرام‌آرام این موضوع برایش عادی می‌شود و به این باور میرسد که افرادی هستند که ماهیانه یک میلیارد درآمد دارند.

 

 

چگونه باور شکل می‌گیرد؟

باور چگونه شکل می گیرد؟شاید شما براین باور باشید که فرد خوش‌صحبتی هستید. این خوش‌صحبت بودن از کجا نشات گرفته است؟ شاید شما در کودکی در حین صحبت کردن متوجه شده‌اید که لحن خیلی خوبی دارید و خوب صحبت می‌کنید و دیگران هم مدام به شما گفته‌اند که در صحبت کردن مهارت خوبی دارید و این آرام‌آرام تبدیل به یک باوردرذهن شما شده است. زمانی که این مسئله تبدیل به باور شود شما با همه‌ی وجودتان این فکر را می‌پذیرید و اگر یک نفر به شما بگوید که بد صحبت می‌کنید و لحن بدی دارید شما توجه نمی‌کنید چون باور و ایمان دارید که شما خوش‌صحبت هستید. شما این ارتعاش را که « من فرد خوش‌صحبتی هستم » را بسیار زیاد تکرار کرده‌اید و در نتیجه به این باور رسیده‌اید. پس باور‌های ما اینطور شکل می‌گیرند.

 

 

یک مثال برای باور

فرض کنید شخصی قصد دارد محصول جدیدی را بسازد. زمانی که محصول را به چند نفر ارائه می‌دهد٬ بازخورد بدی دریافت می‌کند و به او می‌گویند این محصول ارزش ندارد و به درد نمی‌خورد. این شخص ناامید می‌شود و ایده و طرح و محصول خود را کنارمی‌گذارد و به دنبال کارهای دیگر می‌رود. چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟ زیرا این فرد به ایده و محصول خود باور ندارد و با دریافت چند بازخورد منفی انگیزه‌ی خود را از دست می‌دهد.

اگر آقای ادیسون به حرف‌ها و نظرات دیگران اهمیت می‌داد الان هیچ لامپی اختراع نشده بود زیرا خیلی از افراد کار و طرح او را مسخره می‌دانستند اما او به کار خود باور داشت و به نظرات دیگران اهمیت نمی‌داد.

 

 

اتفاقات زندگی ما٬ بازتابی از باورهای ماست

باور - اتفاقات زندگی ما٬ بازتابی از باورهای ماستهرچقدر باور شما قوی‌تر باشد تأثیر باورهای مخالف بر آن باور کمتر است. پس باور فکری است که هزاران بار در زندگی شما تکرار شده است. برای مثال ده سال است که دیگران به شما می‌گویند چقدر آدم خوبی هستید و این در ذهن شما تبدیل به یک باور شده است و این باور زندگی شما را می‌سازد و همه‌ی اتفاقاتی که در زندگی‌تان می‌افتد وابسته به همین باور است. برای مثال اگر باور داشته باشید که می‌توانید روابط خیلی خوبی برقرار کنید، افرادی در مقابل شما قرار می‌گیرند که این باور را به شما ثابت می‌کنند و شما به‌راحتی با آنها وارد رابطه می‌شوید. اما موضوعی که اهمیت دارد این است که شما به مرحله باور برسید٬ تا این اتفاق در زندگی شما بیوفتد.

اما اگر همیشه افرادی در مقابل شما قرارمی‌گیرند که شمارا مسخره می‌کنند مطمئن باشید به خاطر باوری است که شما نسبت به خودتان دارید. شما باور دارید که شاید من آدم خوبی نیستم. وقتی احساس خوبی نسبت به خودتان نداشته باشید این ارتعاش را به سمت دیگران و جهان هستی می‌فرستید وهرچقدر این باور قدرتمندتر شده باشد٬ ارتعاش قوی‌تری دارد و دیگران راحت‌تر این ارتعاش را دریافت می‌کنند.

اتفاقاتی که در زندگی ما می‌افتد بازتابی ازافکارو باورهای ماست. یعنی اگر شخصی به شما پیشنهاد راه‌اندازی یک کار جدید را داد این درخواست٬ بازتاب افکاری است که شما قبلاً داشته‌اید و یا اگر شما مدام در خیابان با افراد عصبانی و خشن برخورد می‌کنید این بازتابی از باورهای شماست. مثلاً شاید شما به این باور هستید که همیشه با افراد بد روبرو می‌شوم و یا دیگر انسان خوب در جهان وجود ندارد و همه‌ی آدم‌ها عصبانی و خشمگین شده‌اند و به همین خاطر چنین افرادی سر راه شما قرار می‌گیرند.

 اما اگر برعکس براین باور باشید که همه‌ی افراد٬ خوش‌اخلاق هستند همیشه افراد خوش برخوردی به پست شما می‌خورند زیرا جهان هستی باورهای شما را به شما بازتاب می‌دهد.

 

آنچه در الان هستید٬ نتیجه فکرهایی است که قبلا می‌کرده‌اید.

– بودا

 

هر فکر و اشتیاقی که نسبت به چیزی داشته باشید جهان بازتاب همان اشتیاق را به سمت شما می‌فرستد و در زندگی شما به آن شکل می‌دهد.

 یک‌بار دیگر باور را تعریف می‌کنیم. باور فکری است که در ذهن شما هزاران بار تکرار شده و به باور تبدیل‌شده و شما آن را پذیرفته‌اید و هرکجا که می‌روید درباره آن صحبت می‌کنید مثلاً مدام می‌گوید دیگر مردم خوب پیدا نمی‌شود یا در اخبار می‌شنویم مردم یک شهر دزدی و قتل انجام می‌دهند و شما آرام‌آرام به این باور می‌رسید که همه مردم بد شده‌اند.

شاید برخی اوقات دیگران را نصیحت ‌کنیم و بگوییم پسرم خیلی مراقب باش چون مردم گرگ شده‌اند، خیلی حواست را جمع کن. ما خیلی اوقات این باورها را بسته به میزان قدرتی که در ذهن ما دارند فریاد می‌زنیم.

 

 

 

 

 حالا چگونه می‌توانم این باورها را تغییر دهم؟

حالا چگونه می‌توانم این باورها را تغییر دهم؟حال سؤال پیش می‌آید که من باورهای خود را شناخته‌ام ولی چگونه می‌توانم آن‌ها را تغییر دهم؟ باورها باید سالیان سال با من باشند آیا می‌شود آن‌ها را تغییر دهم؟

باید پاسخ دهیم باورهای ما همان‌طور که ایجاد شده‌اند٬ می‌توانند خیلی راحت تغییر کنند و یک باور می‌تواند برعکس شود و تغییر کند. مثلاً اگر شما بر این باور هستید که من فرد لایقی برای ایجاد یک رابطه نیستم یا فرد لایقی برای ازدواج نیستم٬ همین باورهمانطور که در شما شکل ‌گرفته است همان‌طور هم می‌تواند تغییر کند و برعکس شود و شما به این باور برسید که من خیلی فرد لایقی برای ازدواج هستم. در ادامه این موضوع را بیشتر باز می‌کنیم.

 

تکرار٬ تکرار و تکرار

اولین کاری که می‌توانیم برای تغییر باور انجام دهیم، ایجاد جملات تأکیدی است. شما هم می‌توانید این جملات را بنویسید و هم می‌توانید این جملات را بگویید. نکته‌ای که اینجا وجود دارد این است که شما باید خیلی زیاد این جملات را تکرار کنید تا نتیجه بگیرید.

یعنی برای مثال اگر باور دارم فرد لایقی نیستم باید در روز هزاران بار به خودم بگویم من فرد لایقی هستم و این افکار را هزاران بار در ذهنم تکرار کنم و انتظار نداشته باشم که یک‌ روزه باوری که دارم تغییر کند ولی در حدود چند ماه یا چند روز متوجه نشانه‌هایی از تغییر باورهای خود می‌شوم. مثلاً کسی به ما می‌گوید که فرد لایقی هستی و این یک نشانه از تغییر باورهاست.

 یک‌بار دیگر نکات مربوط به باور را تکرار می‌کنیم اولین نکته‌ای که بیان کردیم این است که ما باید بتوانیم افکار منفی خود را در رابطه یا در موارد دیگر برعکس کنیم یعنی اگر باور دارید نمی‌توانید دوست خوبی پیدا کنید در روز هزار بار به خودتان بگویید من می‌توانم دوستان خوبی پیدا کنم و نکته‌ی بسیار مهم این است که وقتی این حرف‌ها را میزنید٬ احساس خوبی داشته باشید چون اگر احساس خوبی نداشته باشید٬ دقیقا بر روی نبودن دوستان خوب تمرکز دارید.

 

 

افراد جدید را ببنید

 دومین کاری که می‌توانیم برای تغییر باور انجام دهیم این است که افرادی را که همین الآن در شرایطی که ما می‌خواهیم در آن باشیم هستند را پیدا کنیم و آن‌ها را ببینیم.

شما در کودکی به‌طور مداوم پدرو مادر یا یکی از اقوام دیگر مثل دایی ،خاله، پدربزرگ و مادربزرگ خود را می‌دیدید و او را الگو قرار می‌دادید و خیلی از باورهای شما از آن‌ها نشات گرفته است.

مثلاً شاید پدربزرگی داشته‌اید که برای زنان احترام زیادی قائل بوده است پس شما هم به همان باور ‌رسیده‌اید که باید به زنان احترام بگذارید٬ همان‌طور که پدربزرگ‌تان به آن‌ها احترام می‌گذاشته است.

حالا ما هم باید افراد جدیدی را پیدا کنیم که باورهایی که ما می‌خواهیم را دارند و با همان باورها در حال زندگی هستند و شروع کنیم به الگو گرفتن از آن‌ّها. درواقع ما از آن شخص الگو می‌گیریم مخصوصاً اگر آن شخص برای ما مهم و دوست‌داشتنی باشد خیلی زودتر تغییر می‌کند.

پس ما می‌توانیم با الگو قرار دادن دیگران باورمان را تغییر دهیم. برای مثال شما بر این باور هستید که اگر به دیگران خیلی احترام بگذارید آن‌ها پررو می‌شوند. برای تغییر این باور باید افرادی را پیدا کنید که به دیگران احترام می‌گذارند و افرادی که اطراف آن شخص هستند همگی با درک هستند و به او احترام متقابل می‌گذارد.

هرچقدر شما افراد را با چشم خود ببینید راحت‌تر باورتان تحت تأثیر قرار می‌گیرد. الگو گرفتن از افرادی که برعکس باور شما را دارند می‌تواند موجب تغییر باور غلط شما بشود.

 

 

سرگذشت افراد را بخوانید

 یک کار دیگری که می‌توانید انجام دهید تا باورهایتان تغییر کنند٬ این است که سرگذشت افرادی را بخوانید که باورهایی را که شما می‌خواهید در خود بسازید٬ داشته‌اند.

این موضوع هم به شما خیلی کمک می‌کند که باورهایتان را تغییر دهید.


منبع:‌ دوستان خوب

کتاب آیین دوست یابی دقیقا چه میگوید؟؟!!

کتاب آیین دوست یابی نوشته دیل کارنگی قطعا یک کتاب شناخته شده و بسیار معروف در مورد ایجاد روابط موثر است به طور حتم کتابی است که برای همه آشناست و در حوزه دوست یابی و برقراری ارتباطات با دیگران یکی از کتاب های برتر و بسیار مشهور است.

نویسنده این کتاب دیل کارنگی است.دیل کارنگی روانشناس،سخنران،نویسنده و مربی تعلیم و تربیت آمریکایی است. او نویسنده کتابهای زیبا و پرمحتوای آیین زندگی آیین سخنرانی وآیین دوست یابی است. کتاب آیین دوستیابی اش می‌تواند شمارا در انتخاب دوست،نگه داشتن و چگونگی رفتار با او بسیار راهنمائی کند.

کتاب آیین دوست یابی نکات و مسائل بسیار مهمی را برای ما بیان میکند،نکاتی که اگر به آنها عمل کنید قطعا شما را در امر ارتباطات و خصوصا دوست یابی به یک فردِ موفق تبدیل خواهد کرد.کتاب آیین دوست یابی برای باز کردن این نکات،مثال ها و داستان های بسیار زیبا و شیرینی را می آورد که باعث میشود هم نکات کتاب بهتر درک شود و هم برای مخاطب بسیار جذاب باشد.

به شخصه خودِ من اسم این کتاب را بسیار شنیده بودم ولی آنقدرها راغب نبودم که آن را مطالعه کنم تا یک روز که فرصت آن پیش آمد و صفحاتی از آن را خواندم و بعد متوجه شدم که چه کتاب خوب و پر محتوایی است.پیشنهاد می کنم حتما این چکیده کتاب را بخوانید،مطمئن باشید نکاتِ بسیار آموزنده ای را یاد خواهید گرفت، نکاتی که شما را به موفقیت در روابط و دوست یابی و داشتن زندگی بهتر با دیگران بسیار نزدیک می کند.

در این مقاله می خواهیم خلاصه کتاب آیین دوست یابی را از دیل کارنگی با هم بررسی کنیم،با ما همراه باشید

 

 

 

بخش اول: اصول اساسی رفتار با مردم

 

فصل اول: اگر عسل می خواهی، به کندوی زنبور لگد نزن

من بیش از یک سوم قرن است که در این دنیا سرگردان هستم و تازه فهمیده ام مردم از صد خطایی که انجام می دهند به ندرت ممکن است یک بار خود را سرزنش کنند و مستحقِ کیفر بدانند. در سایر موارد به روش های مختلف خود را توجیه می کنند و اصلا مقصر نمی بینند. بنابراین عیب گیری و انتقاد از دیگران فایده ای ندارد، چون باعث می شود حالت دفاعی به خود بگیرند و سعی کنند عمل خود را توجیه کنند. انتقاد عمل خطرناکی است چون غرور با ارزش فرد انتقاد شونده را جریحه دار می کند و در نتیجه دلخوری پدید می آورد.

 

هر احمقی می تواند از دیگران عیب جویی کند، تهمت بزند، و شکایت کند. احمق ها جز این کاری نمی کنند. برای درک دیگران و بخشیدن لغزشهای آنان نیاز به نجابت و خویشتنداری هست. توماس کارلایل می گوید: «عظمت مردان بزرگ از طرز رفتارشان با افراد زیردست معلوم می شود.»

به جای متهم کردن دیگران بهتر است بکوشیم آنان را بشناسیم و از دلایل رفتاری آنان باخبر شویم. این عمل سودمندتر از نکوهش و شکایت کردن از آنان است. با حس همدردی و مهربانی و رأفت با دیگران رفتار کنید و به یاد داشته باشید «شناختن همه به معنی بخشیدن همه است.» به قول دکتر جانسون:

حتی خداوند نیز به قضاوت و داوری در مورد مردم نمی پردازد، مگر پس از آن که عمر آدمی به پایان رسد.» پس چرا من و شما به چنین کاری بپردازیم؟

 

 

 

فصل دوم: راز بزرگ سلوک و معاشرت با مردم

در عالم هستی برای وادار کردن افراد به انجام کار فقط یک راه وجود دارد. آیا تاکنون به این راه اندیشیده اید؟ اگرنه، من برایتان می گویم. آن راه یا وسیله این است که باید میل به انجام آن کار را در فرد مزبور به وجود آورید. به یاد داشته باشید جز علاقه مند کردن فرد و ایجاد انگیزه در او راه دیگری وجود ندارد.

تنها راهی که به کمک آن می توانید کسی را به انجام کاری وادار کنید این است که آن چه را که می خواهد به او بدهید.

زیگموند فروید، روانکاو معروف قرن بیستم معتقد بود: «هر چیزی که من و شما انجام میدهیم براساس دو انگیزه است: نیاز جنسی، تمایل به مهم بودن و ارزش داشتن.»

جان دیویی، یکی از معروف ترین فلاسفهی امریکا، با کمی تفاوت اظهار می دارد: «مهمترین نیاز در طبیعت بشر، آرزوی مهم بودن است. این عبارت را فراموش نکنید: «آرزوی مهم بودن.»

چون بارها به آن رجوع خواهیم کرد. بله، همه ی آدمها دوست دارند مورد توجه قرار بگیرند و از دیگران متمایز شوند و خلاصه سری در میان سرها درآورند.

ویلیام جیمز گفت: «عمیق ترین نیرو در طبیعت و ذات بشر، عطش بی پایان او به تحسین شدن است.» او از کلمه ی خواسته، آرزو و غیره استفاده نکرد. بلکه گفت «عطش بی پایان» برای مورد ستایش قرار گرفتن.

روان شناسان عقیده دارند بعضی افراد برای ارضای حس مهم بودن چنان به عالم خیال فرو می روند که کارشان به جنون می کشد. آنها به خیالات خود پناه می برند تا چیزهایی را که در عالم واقعیت تلخ به دست نیاورده اند در آن جا کسب کنند.

کافی است به من بگویید این عطش مهم بودن و مورد تحسین قرار گرفتن را در زندگی خود چگونه ارضا می کنید تا من برایتان بگویم شما کیستید و چیستید.

همین میل و عطش برای مهم بودن است که شما را وا می دارد تا جدیدترین مد لباس ها را بپوشید، آخرین مدل ماشین را سوار شوید، درباره ی هوش و نبوغ فرزندتان به خود ببالید.

 

 

بیایید راجع به موفقیت ها و نیازهای خود کمتر بیندیشیم و بیشتر به جنبه های خوب دیگران فکر کنیم. بیایید تملق و چاپلوسی را فراموش کنیم و صادقانه به تعریف و تمجید از آنان بپردازیم. اگر از صمیم قلب دیگران را سخاوتمندانه ستایش کنیم مردم هم برای کلمات ما ارزش و احترام قائل خواهند شد و آن را همچون گوهری ناب نگه خواهند داشت و در سراسر عمرتکرار خواهند کرد.

 

 

 

فصل سوم:

کسی که بتواند این کار را انجام دهد همه ی دنیا را طرفدار خود خواهد کرد! آن که قادر به انجام این کار نباشد، عابری در جاده ی تنهایی خواهد بود.
تابستان هر سال، به محض آن که فرصتی دست دهد برای صید ماهی به دریاچهی ماین می روم. برایم مانند یک عادت شده است چون آرامش روحی خوبی از این سفر به دست می آورم. من از بستنی توت فرنگی خیلی خوشم می آید ولی متوجه شده ام ماهیها کرم را خیلی دوست دارند. بنابراین هروقت به ماهیگیری می روم به آن چه خودم دوست دارم نمی اندیشم هرگز بر سر قلاب ماهی گیری خود بستنی توت فرنگی نمی زنم. بلکه یک کرم یا حشرهی کوچک را جلوی چشم ماهیها می گیرم و می گویم: «می خواهی این را بخوری؟»

چرا همواره سعی می کنیم از چیزهایی حرف بزنیم که خودمان دلمان می خواهد؟ این عملی خودخواهانه است. البته طبیعی است که شما به چیزی که نیاز دارید علاقه نشان می دهید و این علاقه هم همواره پایدار باقی می ماند. ولی باید متوجه و آگاه باشید که ممکن است دیگری به آن موضوعی که شما علاقه دارید علاقه نداشته باشد. این جاست که رفتار شما کمی خودخواهانه به نظر خواهد رسید.

بنابراین اگر می خواهید در دل دیگران نفوذ کنید بهتر است درباره ی آن چه به آن علاقه دارند حرف بزنید و راهِ رسیدن به چیزهای مورد علاقه شان را به آنها نشان دهید.

مثلا اگر نمی خواهید پسرتان سیگار بکشد، برای او موعظه نکنید و تمایل و خواسته ی خود را برای او دیکته نکنید، بلکه برایش ثابت کنید نیکوتین سیگار او را سست می کند و او را از راهیابی به تیم بسکتبال باز می دارد یا مانع از دستیابی او به مقام قهرمانی در تنیس می شود.

متأسفانه دنیا پر از این گونه افراد حریص و طماع و کوته نظر است. به همین خاطر افراد معدودی که جور دیگری به انسانها نگاه می کنند و قبل از هر چیز سعی دارند به دیگران خدمت کنند، نفع زیادی می برند و رقیب ندارند.

آون یانگ، اقتصاددان معروف، می گوید:

مردی که بتواند خود را جای دیگران بگذارد و عملکرد مغزی آنان را درک کند هرگز نباید راجع به آینده ی خود نگران باشد.

 

اگر مطالعه ی این کتاب فقط این مزیت را برای شما داشته باشد که به کمک آن بتوانید مسائل را از نقطه نظر دیگران نیز بنگرید، در آن صورت می توان ادعا کرد این کتاب یکی از عوامل پیشرفت در زندگی را در اختیار شما نهاده است.

بنابراین به یاد داشته باشید: «هنگامی که می خواهید کسی را وادار به انجام کاری کنید ابتدا میل شدیدی را برای انجام آن کار در او ایجاد کنید. اگر موفق به این کار شوید محبت همه را به سوی خود جلب خواهید کرد وگرنه در جاده تنهایی گام خواهید زد.

منبع: وبسایت دوستان خوب