موفقیت موضوعی است که دغدغه بسیاری از ماست و ما همواره دوست داریم فرد موفقی باشیم. در این مقاله میخواهیم 12 رمز موفقیت را از دیدگاه آقای برایان تریسی را بررسی کنیم. آقای برایان تریسی در حوزه خود فرد بسیار موفقی است و قطعا ما هم میتوانیم از او الگو برداری کنیم. اگر دوست داشته باشید میتوانید از آدرس زیر٬ سایت آقای برایان تریسی را مشاهده کنید.
سایت آقای برایان تریسی: www.briantracy.com
این مقاله٬ مقاله کاملی در مورد موفقیت است و نکات سادهای در آن گفته شده است که قطعا اگر ما هم این نکات را عملی کنیم٬ در دستهی افراد موفق قرار خواهیم گرفت.
بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که این مقاله را به صورت کامل بخوانیم و موارد آن را در ذهن بسپاریم و یک برنامهی عملی برای آنها بچینیم.
همانطور که گفتیم٬ این مقاله از کتاب آقای برایان تریسی گرفته شده است و خیلی از افراد هستند که مطالب و محتواهای آقای برایان تریسی را قبول ندارند و میگویند که او کتابهای بدون محتوایی دارد اما باید بگویم که او واقعا در حوزهی خود فرد موفقی است و به طور مثال یکی از نکاتی که آقای برایان تریسی در کتابهای خود بر آن تاکید زیادی دارد٬ مدیریت زمان است که من از افراد موفق بسیار زیادی همین مطلب را شنیدم. اگر شما خودتان هم روی این موضوع فکر کنید٬ متوجه میشوید که برای موفقیت٬ نکتهی بسیار مهمی است. همین موضوع تا حدی در این مقاله بررسی شده است و خود من نتیجههای بسیار زیادی از عملی کردن همین نکته ساده گرفتم.
در همین ابتدای کار از شما دوست عزیز که زمان میگذارید و این مطلب را مطالعه میکنید٬ تشکر میکنم و از شما خواهش میکنم که نظرتان را در مورد این موضوع برای ما بنویسید و اگر قبلا این نکات را در زندگی خودتان٬ عملی کردهاید و به نتیجه رسیدهاید٬ برایمان تجربهی خودتان را بنویسید تا برای ما و بقیه دوستان٬ انگیزه ایجاد شود. بهتر است به سراغ نکات و رموز موفقیت آقای برایان تریسی برویم.
به گفته ی یکی از روانشناسان٬ بالغ بر ۸۵ درصد از نشاط شما در زندگی از روابط شخصی شما نشأت می گیرد. تعاملات شما با افرادی که به آنها تعلق خاطر دارید و نیز وقتی که با آنها می گذرانید مهمترین منبع شادی، نشاط و رضایتی است که روزانه در جستجوی آن هستید.
جای تأسف است که برخی افراد از آن چه در حقیقت مهم است غافل شده و به بیراهه می روند. آنان از روابط خود، یعنی مهمترین منبع شادی و نشاطشان، می گذرند تا در حرفه ی خود به موفقیت برسند. اما شغل هر فرد، در بهترین حالت آن، تنها یک منبع جزیی آن هم گذرا از شادی و نشاطی است که وی در جستجوی آن است. نمی توان پاسخ جامع و کاملی به این پرسش داد که چگونه در زندگی هایمان به تعادل دست یابیم اما چند ایده وجود دارند که قادرند به شما کمک کنند که چگونه در زمینه های پر اهمیت تر زندگیتان حضور پررنگ تر، دستاورد بیشتر، و عملکرد بهتری داشته باشید.
اغلب این ایده ها مستلزم ایجاد تغییرات و اصلاحاتی در شیوه ی تفکر شما و نیز نحوه ی بهره مندیتان از زمان می باشد، اما به زحمتش می ارزد.
یونانیان باستان دو پند بسیار معروف را همواره مدنظر داشتند:
تلفیق این دو پند نقطه ی شروع خوبی جهت رسیدن به تعادل مطلوب و در نتیجه رسیدن به موفقیت است. در مورد خودشناسی یا کسب شناخت از خود لازم است به صورت جدی به آنچه در زندگی واقعا برایتان حائز اهمیت است بیاندیشید. تمامی انتخاب ها٬ معاملات و کارهایتان از ارزش های شما حاصل می گردند.
پس تنها در صورتی که ارزش ها و فعالیت هایتان هم سو باشند احساس نشاط کرده و از خود راضی هستید. لذا، خودشناسی به مفهوم آگاهی از آن چه حقیقتا برای آن ارزش قائلید و اطلاع کامل از آن چه برای شما حائز اهمیت است می باشد.
فردی که میخواهد به موفقیت برسد، پیش از آن که به تردید بیفتد راه درست را انتخاب می کند. انسان پیشرفته، زندگی خویش را به گونه ای ترتیب می دهد که همواره اطمینان حاصل نماید که تمام اعمالش همسوی ارزش های حقیقی اش می باشند. بهتر است که شما زندگی خود را بر مبنای خودتان ترتیب دهید، نه اینکه خود را براساس ضرورت های دنیای بیرونتان تغییر دهید.
نقل قول دوم، یعنی «میانه روی در همه حال»، دستور مهم و معجزه گر دیگری در جهت نیل به یک زندگی موفقیت بار به شما می رود. اما در عین حال، لازم است بدانید که کسب موفقیت در هر زمینهای تنها با میانه روی در آن زمینه میسر نمی گردد.
زمانی پیتر دراکر چنین نوشت: «هر جا که کاری را تمام شده و کامل یافتید، فردی را با یک هدف مشخص و عزمی جزم خواهید یافت».
طی سالهای متمادی، با دهها هزار زن و مردی که زمان زیادی را صرف دستیابی به تعادل در زندگی خویش کرده اند، سروکار داشته ام. در نهایت دریافتم که فرمول ساده ای برای آن وجود دارد؛ ساده از آن جهت که توضیح آن آسان است، اما اجرای آن در زندگی به انضباط فردی و استمرار نیازمند است. این فرمول بر محور مفهوم مدیریت زمان، یا آن چه شما از آن به مدیریت زندگی یاد می کنید، می چرخد.
در واقع، مدیریت زمان نوعی مدیریت فردی است که طی آن شما ۲۴ ساعت شبانه روز خود را به نحوی زمانبندی می کنید که بیشترین بازده ممکن، نشاط و رضایت را برایتان حاصل نماید.
به یاد داشته باشید که برای موفقیت باید به یک فرد مصمم با عزمی جزم تبدیل شوید.
جهت ایجاد تعادل مناسب میان کار و نیازهای خانواده ی خود حتما نباید یک اَبر مرد یا اَبر زن باشید؛ لازم است هشیارتر باشید، طراح بهتری باشید، از زمانتان استفاده ی مؤثرتری ببرید و همواره به روش هایی فکر کنید که از هر دو جهت کیفیت زندگی شما را ارتقا می دهند.
یادتان باشد که ایجاد تعادل٬ یکی از رموز موفقیت است.
بدون شک، عزت نفس شما مهمترین بخش شخصیت شما را تشکیل می دهد. عزت نفس شما بر عملکرد شما در اغلب فعالیت هایتان مقدم بوده و آن را پیش بینی می نماید. این فاکتور، منبع انرژی شخصیت شما را تشکیل میدهد و میزان عزت نفس و خودباوری تان تعیین کنندهی سطح شور، نشاط، اشتیاق و جاذبه ی فردی شماست. افرادی که عزت نفس بالایی دارند در تمامی بخش های زندگی خود مثبت اندیش تر، دوست داشتنی تر و مؤثرترند و مسلما کسی که این ویژگیها را پیدا میکند به موفقیت نزدیکتر میشود.
شاید بهترین تعریفی که می توان از عزت نفس داد به این صورت است: «میزان احترام و ارزش گذاری شما برای خودتان به عنوان یک فرد مهم و ارزشمند».
کسانی که از عزت نفس بالایی برخوردارند، احساس خوب و فوق العاده ای نسبت به خود و زندگیشان دارند. وقتی واقعا به خود باور داشته باشید، سعی می کنید به بهترین فرد ممکن تبدیل شوید و چنین فردی لایق دستیابی به موفقیت است.
من به فرمول ساده ای دسته یافته ام که به کمک آن میتوانید به بهترین نحو٬ عزت نفس خود را افزایش دهید. این فرمول از ۶ مؤلفه اصلی تشکیل شده است، این ۶ مؤلفه عبارتند از:
حال بیایید هریک را به طور جداگانه مورد بررسی قرار دهیم:
اینکه تا چه اندازه خود را دوست دارید و برای خود ارزش قائلید٬ مستقیما از اهداف شما تأثیر می گیرند. همین که اهداف بزرگ و چالش برانگیزی را برای خود برگزینید و طرح های عملیاتی مکتوب برای رسیدن به آنها بریزید، خود به خود عزت نفس شما را بالا برده و احساس بهتری از خودتان به شما می بخشد. بسیار مهم است که برای هر بخش از زندگیتان اهداف مهمی را وضع نموده و همواره به سمت آنها حرکت نمایید. افرادی که خواهان موفقیت هستند٬ برای زندگی خود هدف دارند٬ این موضوع را به خاطر بسپارید.
دومین مؤلفه ایجاد عزت نفس، پیش رو داشتن استانداردها و ارزش های روشنی است که به آنها پایبند هستید. زنان و مردانی که عزت نفس بالایی دارند، باورهای روشنی دارند. هر چه ارزش ها و ایده آل هایتان والاتر باشند، و هر چه به همسو کردن زندگی خود با آن ارزش ها و ایده آل ها متعهد باشید، بیشتر خود را دوست داشته و برای خود ارزش قائلید، و عزت نفستان نیز بالاتر خواهد رفت و در نتیجه به موفقیت نزدیکتر خواهید شد.
عزت نفس پایدار تنها زمانی حاصل می گردد که اهداف و ارزش هایتان همخوانی داشته باشند، مثل دستی که در یک دستکش جا می گیرد. بیشترین استرسی که مردم تجربه می کنند در اثر باور به یک موضوع و تلاش جهت انجام موضوعی دیگر٬ پدید می آید. یعنی برای مثال شما باور به کمک کردن به دیگران دارید اما تمرکز شما روی فعالیتهای شخصیتان است.
اما زمانی که اهداف و ارزش هایتان با یکدیگر در توازن باشند، موج عظیمی از انرژی و حس خوب بودن را در خود می یابید، این جاست که واقعا شروع به پیشرفت و موفقیت می کنید.
سومین فاکتور ایجاد عزت نفس در دست داشتن تجارب موفقیت انگیز است، پس از اینکه اهداف و استانداردهای خود را تعیین نمودید، لازم است که آنها را درجه بندی نمایید، به این ترتیب می توانید به موفقیت های کوچک و بزرگ خود در زمینه ی کارتان نمره بدهید. خود عمل تعیین هدف، تقسیم آن به بخش های کوچکتر، و سپس تکمیل آن بخشها به شما حس برنده بودن داده و عزت نفستان را بالا می برد. اما از یاد نبرید که هرگز نمی توانید به هدفی برسید که آن را نمی بینید (اهداف خیلی دوریا خیلی نزدیک).
بیایید در نظر بگیریم که شما این هدف را برای خود در نظر گرفتهاید که میزان معینی فروش داشته و درآمد معینی را در سال به دست آورید. اگر این هدف را به اهداف هفتگی و ماهانه تقسیم نمایید و سپس به اولین هدف خود برسید٬ احساس بسیار خوبی از خود به دست میآورید. هر گاه به هدف کوچکی برسید٬ عزت نفس و توانایی شما افزایش مییابد و یک قدم به موفقیت نزدیکتر میشوید.
برای اینکه عزت نفس خود را بالا ببرید باید تجارب موفقیت آمیز خود را بالا ببرید و همواره باید آنها را از ذهن خود بگذرانید.
چهارمین مؤلفه ایجاد عزت نفس، مقایسه ی خود با دیگران است. لئون فستینگر از دانشگاه هاروارد به این نتیجه رسید که ما آدمها وقتی می خواهیم عملکرد خود را ارزیابی کنیم، خود را با افرادی که می شناسیم مقایسه می کنیم نه استانداردهای مجازی.
افراد موفق همواره خود را با افراد موفق مقایسه می کنند. به آنها فکر می کنند، درباره ی آنها مطالعه می کنند و عملکرد آنها را مورد بررسی قرار میدهند، سپس به شکلی عمل می کنند که همیشه یک قدم از آنها جلوتر باشند. آنها همیشه سطح موفقیتِ افرادی که در سطح خود هستند را میسنجند و از آنها ایده میگیرند.
سرانجام، افراد موفق به جایی می رسند که تنها با خودشان و موفقیتهای قبلی خود رقابت می کنند. اما این زمانی محقق می شود که به بالاترین نقطه ها رسیده اند و بسیاری از رقبا را پشت سر جا گذاشته اند!
قدردانی از موفقیت های شما از سوی افراد مورد احترامتان مؤلفه بعدی ایجاد عزت نفس است. برای اینکه حس فوق العاده ای نسبت به خودتان داشته باشید، نیاز دارید افرادی که با شما در رابطه هستند مانند رئیستان٬ همسرتان و همکارانتان برای کار شما ارزش قائل شوند و از شما قدردانی کنند. هرگاه برای هریک از موفقیت های خود، از سوی کسی که نظرش برای شما حائز اهمیت بالایی است، مورد ستایش و قدردانی قرار گیرید، عزت نفستان افزایش یافته، و همچنین شور و اشتیاق شما برای باز هم بهتر کار کردن بیشتر می شود.
جوایزی که با موفقیت هایتان در تناسب باشند، آخرین فاکتور ایجاد عزت نفس به شمار می روند. در صورتی هم که موقعیت فعلی شما هیچ جایزه ی ملموس یا غیر ملموسی برایتان ندارد، باید خودتان جوایزی را برای خودتان در نظر بگیرید. این موضوع به شدت در عزت نفس شما تاثیر دارد.
اگر یاد بگیرید که چگونه به مردم اعتماد به نفس بدهید، چگونه آنها را برانگیخته و به ذوق آورید، در عوض آنها نیز مایل خواهند شد که در رسیدن به اهدافتان، در هر کاری که می کنید، به شما کمک نمایند.
سه دسته از مردم هستند که لازم است به طور منظم به آنها اعتماد به نفس بدهید. این سه دسته عبارتند از:
اعتماد به نفس دادن یعنی جرأت دادن به دیگران. اولین گام در اعتماد به نفس دادن به افراد، اجتناب از سلب اعتماد به نفس از آنان با کاهش انرژی و اشتیاقشان برای آن چه انجام می دهند، است. در پایین ۳ کاری که میتوانید انجام دهید که سطح اعتماد به نفس خود را بالا ببرید٬ گفتهام. از این ۳ روش حتما در زندگی خود استفاده کنید.
شاید ساده ترین راهی که می توانید به یک فرد حس خوبی از خودش بدهید این است که به صورت مکرر از دیگران تشکر کنید حتی به خاطر کارهای بسیار کوچک. در هر وضعیتی بگویید «متشکرم». از همسرتان به خاطر تمام کارهایی که برایتان انجام میدهد تشکر کنید. از فرزندانتان بابت همکاری و حمایتشان در تمامی کارهایی که در اطراف خانه انجام می دهند٬ تشکر کنید. از کوچکترین لطف های دوستانتان تشکر کنید.
دومین راه برای اینکه به مردم حس مهم بودن داده، عزت نفسشان را بالا برده و حس اعتماد به نفس و انرژی را به آنها القا مینماید، تحسین کردن آنهاست. نتایج تست های روانشناسی حاکی از آن است که، وقتی کودکان مورد تشویق دیگران قرار میگیرند، سطح انرژی آنها بالا رفته، ضربان قلب و سرعت تنفسشان افزایش یافته، و در کل احساس بهتری از خود پیدا می کنند.
یک قانون روانشناسی دوطرفه هست که می گوید: اگر به من حس خوبی از خودم بدهی، راهی پیدا خواهم کرد که حس خوبی از خودت پیدا کنی».
سومین راه اعتماد به نفس دادن به مردم، ایجاد عزت نفس در آنها و دادن حس مهم بودن به آنها این است که وقتی صحبت می کنند با تمام وجود و تمرکز کامل به آنها گوش کنی. اکثریت قریب به اتفاق مردم همواره نهایت سعی خود را می کنند که مردم را وادارند به صحبت آنها گوش دهند، به همین دلیل حوصله ی گوش کردن به حرفهای دیگران را ندارند. اما شما نباید این رویه را در پیش بگیرید.
در زندگی همیشه فقط یک انتخاب دارید. یا خودتان به تنهایی همه ی کار را به عهده بگیرید و یا از دیگران خواهش کنید تا با انجام بخشی از کار به شما کمک نمایند. برای اینکه بتوانید به موفقیت دست یابید٬ باید از تخصص و کمک دیگران استفاده کنید. این موضوع یکی از رموز موفقیت است که اکثر افرادی که موفقیتهای بزرگ رسیدهاند٬ از آن کمک گرفتهاند.
گاه از شرکت کنندگان در سمینارهایم می پرسم٬ چند نفر از شما در کار فروشندگی هستید؟
نحوه ی پاسخگویی افراد به این سوال جالب توجه است. همیشه اول تعداد انگشت شماری دست خود را بالا می برند، اما بعد کم کم دست های دیگری هم بالا می رود، بعدهم چند دست دیگر، تا اینکه خیلی زود می بینی که حدودا دست نیمی از جمعیت بالاست؛ هر چند برخی در زمینه هایی چون مدیریت، سرپرستی و نظارت، امور مالی و حسابداری مشغول به کارند. سپس تبسمی کرده و مجددا می پرسم: «حالا بگویید چند نفر از شما واقعا در کار فروشندگی هستید؟» در این زمان، کما بیش تمام افراد حاضر در جلسه دست خود را بالا می برند. همه ما به تجسم این واقعیت که تمام ما٬ هر روز در کار فروشندگی هستیم٬ لبخند می زنیم اما این یک حقیقت بزرگ است.
دقیقا از همان صبح که از خواب بیدار می شوید تا آخرشب که به رختخواب می روید در حال مذاکره، چانه زنی، تشویق و ترغیب هستید، تا بلکه بتوانید مردم را وادار به همکاری نموده و از آنها بخواهید کاری را انجام دهند.
تمام مدیران ارشد فروشندگان قابلی هستند، تمام والدین موفق فروشندگان فوق العاده ای هستند، تمام کارمندان عالی رتبه با بهره گیری از تکنیکهای فروشندگی، همکاران و رئیسهای خود را به همکاری جهت انجام کارهایشان را می دارند. در کل هر کس که در بخشی از ارتباطات با دیگران٬ فرد موثری است٬ در همان بخش فروشندهی فوقالعادهای است.
متاسفانه دید بدی در مورد حرفهی فروشندگی شکل گرفته است. بسیاری از افراد چنین حس می کنند که فروشندگی فعالیت سطح پایینی بوده اما اصلا چنین نیست.
می توان گفت که تقریبا هیچ دانشگاهی به نام «دانشکده ی فروشندگی» وجود ندارد، این در حالیست که چیزی در حدود ۱۵ میلیون آمریکایی٬ زندگی خود را از طریق فروش چیزی به کسی می گذرانند.
همه ما همیشه در حال فروش افکار٬ ایدهها و احساسات خود هستیم٬ پس این موضوع را خوب یاد بگیرید و مهارت فروشندگی خود را بالا ببرید. در پاراگراف پایین دو نکته کوچک در رابطه با فروشندگی را برای شما گفتم٬ میتوانید از آنها کمک بگیرید.
نکته ی اعجاب انگیزی که در مورد فروشندگی وجود دارد این است که فروشندگی٬ یک مهارت آموختنی به حساب می آید. مهم نیست که امروز مهارت فروشندگی شما در چه حد است، با تمرین مداوم، می توانید بهتر و مجاب کننده تر شوید. و هر چه در فروشندگی مؤثرتر عمل نمایید، در سایر زمینه های زندگی خود نیز موفق تر خواهید بود. به هر حال شما برای اینکه به موفقیت برسید٬ باید در این مهارت٬ استاد شوید.
آیا تا به حال متوجه شده اید که برخی از کارگران بیشتر ارتقا گرفته و دستمزد بیشتری نسبت به هم سطح های خود دریافت می کنند، حتی با وجود اینکه چندان هم از مهارت و تواناییهای هم پایه های خود برخوردار نیستند؟ این منصفانه نیست. چرا باید برخی افراد این قدر پیشرفت کنند، حال آن که کسانی که در ظاهر سختکوش تر از آنها هستند، و حتی ساعت های بیشتری هم کار می کنند، به هنگام اهدای ترفیع یا سایر پاداش های همراه آن، از بقیه جا بمانند؟
حقیقت آن است که برای کسب یک موفقیت بزرگ، تنها خوب کار کردن کافی نیست، بلکه باید دریافت خوبی از کاری که می کنید وجود داشته باشند.
خوشبختانه راه های زیادی وجود دارد که از طریق آنها میتوانید خود را بیش از پیش مطرح نموده و سرعت موفقیت در شغلتان را٬ افزایش دهید. نقطه ی آغاز مطرح شدن، افزایش کفایت است. دقت کنید که چه بخش هایی از کارتان بیشترین اهمیت را برای رئیس یا شرکتتان داراست و سپس مصمم شوید که در آن زمینه ها٬ خیلی ماهر شوید.
باید در کاری که انجام میدهید خیلی با صلاحیت ظاهر شوید، آینده ی شما به آن بستگی دارد. این موضوع به تنهایی و با سرعتی بیش از آن که فکرش را بکنید شما را در معرض توجه دیگران قرار میدهد. نتیجهای که از یک عملکرد عالی میگیرید فرصت هایی را جهت رسیدن به موفقیت های بیشتر را دارد.
متبحر شدن در کارتان را باید سرلوحه ی استراتژی خود جهت بیشتر مطرح شدن و پیشرفت سریع در کارتان قرار دهید.
به طور خلاصه، در اینجا به ۵ نکته ی کلیدی جهت بیشتر مطرح شدن شما، در نتیجه موفقیت بیشترتان در کار، با سرعت بیشتر، اشاره شده است:
۱. در کارهای جمعی که برای آنها استخدام شده اید، برترین باشید. برتری در شغل انتخابیتان٬ مهمترین قدم در رسیدن به مقام های بالاتر و دستمزد بهتر به حساب می آید.
۲. نگاه، عمل و پوششتان را به فراخور شغلت دهید. در مورد سبکها و مدها، رنگ ها و بافتها اطلاعات کسب کنید. مانند افراد رده بالای شرکتتان لباس بپوشید. هیچ چیز را دست کم نگیرید.
٣. ارتباطات خود را، چه در داخل و چه در خارج از شرکت، توسعه دهید. همواره به دنبال فرصتی باشید که به دیگران کمک کنید تا آنها هم به خاطر جبران آن به شما کمک کنند. اغلب افرادی که به موفقیت رسیدهاند٬ روابط بسیار خوبی با دیگران داشتهاند. این موضوع را به خاطر بسپارید.
۴. برای افزایش مهارت های خود در دوره های فوق برنامه شرکت کنید و اطمینان حاصل کنید که همه در جریان باشند. حتما برای آموزش دیدن خود زمان و پول هزینه کنید.
۵. مثبت اندیش، با نشاط و مفید باشید. کسی باشید که دیگران برای پیشرفت شما را الگو قرار دهند. با دیگران دوستانه و صبور رفتار کنید و همیشه حرف خوبی برای گفتن به همکارانتان داشته باشید. ما همیشه باید این موضوع را بدانیم که یکی از خوصوصیات افرادی که به موفقیت رسیدهاند٬ مثبت اندیشی است.
در تحلیل نهایی، صرف وقت برای برترین انسان شدن بیش از هر چیز دیگر به مطرح شدن شما و افزایش شانس هایتان برای پیشرفت کمک خواهد کرد. و این کاریست که اگر بخواهید میتوانید آن را انجام دهید.
یکی از رمزهای موفقیت بالا نگه داشتن سطح انرژی است. یعنی برای اینکه شما به موفقیت برسید نیاز است که همواره سطح انرژی خود را بالا ببرید و کاری کنید که کمترین اُفت انرژی را داشته باشید.
در اینجا به ۶ کلید ایجاد و حفظ سطح بالای انرژی و نشاط اشاره شده است:
داشتن اضافه وزن مانند حمل یک کوله پشتی پر بر پشتتان در حال صعود است. وزن اضافه شما را خسته می نماید و بر قلب، ریه ها و ماهیچه هایتان فشار می آورد.
غذاهایی که میخورید تأثیرات زیادی بر سطح انرژی شما در طول روز دارند. ایجاد تغییراتی در رژیم غذاییتان حس شادابی، سرزندگی، هشیاری و سرشار از نشاط به شما میبخشد که حتی تصور آن را هم نمیتوانید بکنید.
هر چه تمرینات ورزشی مناسبتری داشته باشید، انرژی بیشتری، احساس بهتر، و عمر طولانیتری خواهید داشت. تمرینات منظم به هضم شما کمک کرده، ساعتهای خوابتان را کاهش داده و سرزندگی شما را در زمینههای جسمی، روحی و عاطفی افزایش میبخشد.
شما بهطور متوسط شبانه به 7 یا 8 ساعت خواب مفید نیاز دارید. برخی از مردم با کمتر از این میزان هم کار میآیند. اما درهرحال باید برنامهی بعدازظهرهای خود را آنچنان بچینید که «زود بخوابید و زود هم بیدار شوید».
به یاد داشته باشید که طبیعت در همهچیز تعادل دارد. اگر در طول روز فعالیت سختی را در پیش دارید، لازم است اوقاتی از بعدازظهر و آخر هفته را به استراحت اختصاص دهید. هر چه تعادل بیشتری میان کار و تفریحتان ایجاد نمایید، انرژی بیشتری داشته و بازدهیتان بالاتر خواهد رفت.
منظور از تنفس کافی همان تنفس صحیح، یعنی تنفس عمیق است که طی آن ظرف ۱۰ شماره هوا را به درون ریههایتان داده، تا ۱۰ شماره آن را نگاه داشته، و ظرف ۱۰ شماره آن را تخلیه مینمایید. اگر این کار را دو تا سه بار در هفته، هر بار ۱۰-۷ بار، انجام دهید، از اینکه تا چه حد احساس سرزندگی و آرامش میکنید تعجب خواهید نمود.
به نظر میرسد نگرش روانی مثبت ارتباط تنگاتنگی با موفقیت و کامیابی در تمام زمینههای زندگی داشته باشد. هر چه خوشبینتر باشید انرژی بیشتری هم خواهید داشت. هر چه خوشبینتر باشید بانشاطتر خواهید بود. هرچه مثبتتر باشید، افراد و موقعیتهایی که در زندگی با آنها مواجه هستید نیز مثبتتر خواهند بود. هرچه مثبت اندیش تر باشید، جلب همکاری دیگران برایتان سادهتر خواهد بود و درنهایت هرچه مثبت اندیش تر باشید، عملکرد مؤثرتری نیز خواهید داشت.
یک خوشبین همیشگی باشید٬ سرزنده و مثبت اندیش باشید٬ همواره مفید و حمایتگر باشید و منبع الهام و دلگرمی باشید. از آن دسته افرادی باشید که همه درصدد ملاقات یا صحبت با آنها هستند. هر موقعیتی حاصل صدها یا شاید هزاران تلاش کوچک است که شاید حتی به چشم کسی نیاید. این تلاشها، فداکاریها و برنامههای کوچک، همه جمع میشوند تا از شما یک انسان فوقالعاده بسازند.
یکی دیگر از موضوعاتی که به موفقیت شما کمک بسیار زیادی میکند٬ مدیریت و انگیزش است که در این قسمت دیدگاههای جالبی در این رابطه به شما میدهم که در موفقیت شما تأثیر بسیار زیادی میگذارد.
معروف است که «مدیریت، عملکرد شما را نمیرساند، شخصیت شما را میرساند». هرچند، این جمله تنها تا حدی درست است. مدیرت تا حد زیادی به شخصیت شما برمیگردد، اما چندان از عمل شما جدا نیست. شخصیت شما انسان درونی شما را به تصویر میکشد و عمل شما، انسان بیرونیتان را، هردوی این عوامل در جهت رسیدن به حداکثر تأثیرگذاری به یکدیگر وابستهاند. نقطهی آغاز مدیریت انگیزشی این است که خود را همچون یک نمونهی نقش، همچون یک الگو برای سایرین فرض کنید. خود را مانند فردی ببینید که استانداردهایی را وضع کرده و طبق آنها زندگی میکند.
یکی از مشخصههای مدیران این است که آنها استانداردهای بالایی از مسئولیتپذیری برای خود و رفتارشان وضع میکند. آنها بر این باورند که دیگران به آنها نگاه میکنند و استانداردهای خود را بر اساس رفتار آنها وضع میکنند.
بهجای اینکه تلاش کنید مردم را به تقلید از خود وادارید، تمام توان خود را به کار ببندید تا بهگونهای زندگی کنید که دیگران بخواهند، بدون گفتن حتی یک کلمه، مانند شما شوند. این یعنی مدیریت دیگران با ایجاد انگیزه که امری بسیار مهم در موفقیت است.
به گفتهی کنفوسیوس: «کسی که رئیس میشود باید خدمتکار همه باشد». کسی که خود را خدمتکار دیگران دانسته، و از هیچ تلاشی برای کمک به دیگران در راستای انجام وظایفشان دریغ نمیورزد، بالاترین حد مدیریت خدمت را به نمایش میگذارد .بهترین راه انگیزش دیگران این است که خودتان برانگیخته باشید.
مدیریت فردی و انگیزشی تا حد زیادی مثل هم هستند. برای مدیریت دیگران باید اول خودتان را مدیریت کنید. به خاطر اینکه برای دیگران و در نقش خود الگو باشید، باید اول برای خودتان برترین فرد باشید. شما با یک بینش وسیع به خود انگیزه میدهید، و تا زمانی که تدریجاً و مدام به سمت تحقق آن حرکت میکنید، میتوانید به دیگران نیز انگیزه بخشیده و ترغیبشان نمایید.
کار اصلی شما اعمال کنترل کامل بر پیشرفت فردیتان و تبدیلشدن به یک مدیر در تمام زمینههای زندگی است. بدون شک در این راه به حدی تلاش خواهید کرد که دیگر جای تلاش نداشته و آرزویی بالاتر از این در ذهنتان نگنجد.
صدها ساعت و هزاران دلار را در راه پیشرفت فردیتان پسانداز نمایید!
ذهن شما گرانبهاترین دارایی شماست. برای افزایش کیفیت تفکرتان باید دائماً کارکنید. یکی از بهترین روشهای کار تبدیل زمان رانندگی به زمان یادگیری است. در اتومبیلتان به نوارهای صوتی آموزشی گوش کنید. بر اساس مؤسسهی اتومبیل آمریکا، یک رانندهی معمولی در آمریکا سالانه نوزده هزار الی چهل هزار کیلومتر رانندگی میکند که درمجموع سالانه پانصد الی هزار ساعت از وقت او را میگیرد!
این یک فرصت بسیار عالی است. شما برای موفقیت خود باید از این زمانها بهترین استفاده را ببرید.
“زمان سفر خود را به زمان یادگیری تبدیل کنید!”
اگر هیچ کاری نکنید و فقط زمان سفر خود را به زمان یادگیری تبدیل کنید، همین تصمیم بهتنهایی میتواند شما را به یکی از باسوادترین مردم نسل خود تبدیل نماید.
به یاد داشته باشید که یادگیری مداوم، کمترین لازمهی موفقیت در هر زمینهای به شمار میرود. در اینجا به ۲ نکته اشارهشده است که با بهرهگیری از آنها میتوانید خیلی سریع این ایدهها را در کار و زندگیتان به کار ببندید.
شاید بتوان گفت بهترین صفتی که میتوانید برای مقابله با تغییر اکتساب نمایید، انعطافپذیری است. عادت روشنفکر بودن و سازشپذیری با اطلاعات و شرایط جدید را در خود بپرورانید. زمانی که هیچچیز درست پیش نمیرود، همانطور که برخی اوقات ممکن است پیش بیاید، بهجای غمگین یا کلافه شدن، سعی کنید به خاطر فرصتها و مزیتهایی که به دست میآید، به تغییر یا عوض کردن شرایط فکر کنید.
مردان و زنان بزرگ، بدون استثنا کسانی هستند که در دل یک طوفان غیرمنتظره آرامششان را حفظ کرده و دست و پای خود را گم نمیکنند. آنها یک نفس عمیق کشیده، به بدن خود آرامش داده، و با چشم باز موقعیت را ارزیابی میکنند. وقتی اوضاع مطابق انتظارشان پیش نمیرود، با پرسیدن سؤال و کسب اطلاعات آرامش خود را حفظ کرده و از احساساتی شدن جلوگیری به عمل میآورند.
ازآنجاکه ذهن هشیار شما هر بار تنها قادر به تمرکز روی یک فکر است، وقتی با ارادهی خود بر تفکر پیرامون هدف یا بینش آیندهتان تکیه میورزید، بیدرنگ ذهنتان آرام و مطمئن شده و همهچیز را کنترل میکند. این موضوع موفقیت شما را در موارد بحرانی تضمین میکند پس اگر طالب موفقیت هستید٬ آن را جدی بگیرید.
یک نقلقول قدیمی هست که میگوید: «بحران زمانی به وجود میآید که تغییری در حال وقوع است». اگر بهجای مقاومت در برابر تغییر، همچون یک درخت کاج که در مقابل باد شدید بیحرکت میایستد و یا مثل یک درخت بید همزمان با تغییر با جریان باد به رقص درآیید، اغلب درخواهید یافت که تغییر گاهی سودمند است و کمک به رسیدن به اهدافتان میکند و سرانجام به موفقیت شما میانجامد.
شاید بتوان گفت بزرگترین و یگانه مشکلی که این روزها افراد با آن درگیرند «فقر زمانی» است. افراد شاغل کارهای زیادی دارند و وقت اندکی برای زندگی شخصیشان باقی میماند. اغلب افراد فکر میکنند کار و مسئولیتهای زیادی روی سرشان ریخته و هر چه بیشتر کار میکنند، بیشتر حس میکنند که از زندگی عقب هستند.
بهجای اینکه بهروشنی تصمیم بگیرید که چه کاری میخواهید انجام دهید، دائماً به آنچه در اطرافتان در حال وقوع است عکسالعمل نشان میدهید. خیلی زود تمام کنترل خود را از دست میدهید. حس میکنید که زندگی شما را به جلو میراند، نه شما زندگی را!
هر چند وقت یکبار، باید عقب بایستید و از دور٬ بر خودتان و عملکردتان را نگاه کنید. ساعت را متوقف کنید و بهطورجدی در مورد اینکه چه هستید و چه میکنید فکر کنید. باید فعالیتهای خود را در پرتو آنچه حقیقتاً برایتان اهمیت دارد ارزیابی نمایید. باید ارباب زمانتان شوید نه اینکه بردهی جریان دائم وقایع و نیازهای زمانتان و باید زندگی خود را جهت رسیدن به تعادل، توازن، و آرامش درونی ساماندهی نمایید. عمل بدون فکر، علت تمام شکستهاست.
قدرت تفکر، ارزشمندترین ویژگی شماست. درصورتیکه کیفیت تفکرتان را ارتقا دهید٬ گاه بلافاصله کیفیت زندگیتان ارتقا مییابد. زمان، گرانبهاترین منبع شماست. باارزشترین چیزی است که دارید. زمان از دست رفتنی است، جایگزینی ندارد و قابل ذخیره نیست. تنها میتوان آن را از کارهای کماهمیتتر گرفت و به کارهای مهمتر٬ اختصاص داد. تمام کارها به زمان احتیاج دارند و بدون شک زمان مهمترین عاملی است که باعث موفقیت شما میشود.
همینکه یک لحظه قبل از صرف زمان به آن فکر کنید، بیدرنگ به ارتقای مدیریت زمان فردیتان میانجامد. من همواره بر این باور بودم که مدیریت زمان تنها یک ابزار تجاری است، مانند ماشینحساب، یا تلفن همراه. بعدها فهمیدم که مدیریت زمان، یک مهارت یا فعالیت جانبی نیست، بلکه یک مهارت هستهای است که آینده زندگی من را میسازد و به زبانی دیگر موفقیت و یا شکست من بستگی دارد که چطور از زمانم استفاده کنم.
مدیریت زمان فردی از شما شروع میشود. از اینکه در نظر شما چه چیزی در زندگیتان از اهمیت واقعی برخوردار است. مدیریت زمان فردی٬ به شما کمک میکند که چه کاری را اول انجام دهید، چه کاری را دوم و چه کاری را اصلاً انجام ندهید. به شما این امکان را میدهد که تمام جنبههای زندگی خود را به نحوی برنامهریزی کنید که بیشترین لذت، نشاط و رضایت را از هر کاری که میکنید٬ به دست آورید. پس اگر طالب موفقیت هستید همیشه این سؤال کلیدی را از خودتان بپرسید که زمان خود را چطور سپری میکنید؟
در سال ۱۹۷۰، جامعهشناسی به نام دکتر ادوارد بنفیلد از دانشگاه هاروارد کتابی تحت عنوان « شهر غیر خدایی » به رشتهی تحریر درآورد. در این کتاب او به توصیف یکی از عمیقترین مطالعات صورت گرفته درباره موفقیت و تعیین اولویتها پرداخت.
انگیزهی بنفیلد کشف چرایی و چگونگی رسیدن برخی افراد به استقلال مالی در طول دورهی کاریشان بود. وی با این تصور شروع به کار کرد که پاسخ سؤالش را در مواردی چون پیشینهی خانوادگی، آموزش، هوش، برخوردهای تأثیرگذار، یا برخی فاکتورهای عینی دیگر خواهد یافت. آنچه درنهایت فهمید این بود که مهمترین دلیل موفقیت در زندگی، اتخاذ یک نگرش خاص در ذهن است. بنفیلد این نگرش را «چشمانداز بلندمدت» خوانده است. به عقیدهی او، موفقترین افراد در زندگی کسانی بودند که در تکتک تصمیماتی که در حال حاضر میگرفتند، آینده را مدنظر قرار میدادند. او دریافت که هر چه فرد٬ زمان بیشتری را به هنگام برنامهریزی و عمل مدنظر قرار دهد، احتمال رسیدن او به خواستههایش در حرفهاش بیشتر خواهد شد.
برای مثال، یکی از دلایلی که پزشک خانوادگی شما از عزت زیادی در سرتاسر کشورتان برخوردار است، این است که او وقت زیادی را صرف مطالعه و کار سخت نموده تا امتیاز طبابت را به دست آورد. یک پزشک پس از طی دورههای دانشگاهی، انترنی، رزیدنتی، و آموزش عملی چیزی حدود ۳۰ سال سن دارد و تازه میتواند برای خود درآمدی داشته باشد تا به یک زندگی خوب برسد. اما از آن زمان به بعد، دیگر این پزشکان به یکی از محترمترین، حرفهایترین و موفقترین افراد کشور تبدیل میشوند. آنها چشمانداز بلندمدت داشتهاند و این یکی از رموز موفقیت است.
کلید اصلی رسیدن به موفقیت در تعیین اولویتها این است که یک چشمانداز بلندمدت داشته باشید.
نکتهی کلیدیای که باید به هنگام تعیین اولویتها در ذهن بسپارند، فداکاری است. معمولاً تعیین اولویتها نیازمند ترک نشاط کوتاهمدت در زمان حال جهت لذت بردن از یک نشاط خیلی بزرگتر و حقیقیتر در آینده است. اگر خواهان موفقیت هستید٬ باید لذتهای کوچک را قربانی کنید.
فهرستی از کارهایی که انجام میدهید بنویسید و همواره از خودتان سؤال کنید که کدامیک از کارها را میتوان انجام نداد و یا ضرورتی ندارند و یا تأثیری در موفقیت شما ندارند. تا میتوانید کارهای بیهوده را حذف کنید و فقط کارهای مهم و کلیدی را به بهترین نحو ممکن انجام دهید. همیشه باید کارهای مهم و ضروری را در الویت قرار دهید.
گفتگوهای درونی یکی از مهمترین موضوعاتی است که میتواند شما را به موفقیت برساند و شاید بتوان گفت قویترین موضوع تأثیرگذار بر روی نگرش و شخصیت شما، حرفهایی است که با خود میزنید.
وقتی همهچیز را مثبت و سازنده میبینید و در هر فرد یا موقعیتی به دنبال نقاط قوت میگردید، علاقهمند میشوید که بهطور طبیعی خوشبین و مثبت اندیش باقی بمانید و افراد مثبت اندیش و خوشبین اغلب به موفقیت میرسند.
شما همواره با چالشها و سختیها، مشکلات و ناکامیها، وقفهها و شکستهای موقتی روبرو هستید. آنها بخش اجتنابناپذیر و ناگزیر زندگی بشر هستند.
بیشتر توانایی شما در کسب موفقیت از نحوهی کنار آمدنتان با زندگی مشخص میشود. یکی از ویژگیهای زنان و مردان ممتاز این است که آنها اجتنابناپذیری شکستها و ناکامیهای موقتی را درک کرده و آنها را یک بخش عادی و طبیعی از زندگی خود تلقی میکنند. آنها هر کاری که از دستشان بربیاید برای جلوگیری از مشکلات میکنند اما وقتی مشکلی بروز میکند، افراد ممتاز از آنها درس گرفته، در مسیر رؤیاهایشان به راه خود ادامه داده و حتی از آن فراتر میروند.
شما باید همیشه از دسته افراد خوش باشید و گفتگوهای درونی خود را به سمت خوشبینی ببرید. برای مثال میتوانیم به یک موضوع کوچک مثل ترافیک٬ خوشبین بود و بگوییم که در ماشین میتوانم مباحث آموزشی خود را دنبال کنم و سطح یادگیری خودم را بالا ببرم و برعکس میتوان بدبین بود و شروع به شکایت و غُر زدن کرد.
ناپلئون هیل پیش از نوشتن پرفروشترین کتابهایش در مورد موفقیت، با ۵۰۰ نفر از موفقترین افراد آمریکا مصاحبه کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که:
گیر افتادن در یک وقفه یا سرخوردگی بذر موفقیت یا سودی به همان اندازه یا بزرگتر را در خود دارد و این بزرگترین راز موفقیت است.
از آنجا که ذهن هشیار شما در هر زمان تنها قادر به تمرکز روی یک فکر است، چه مثبت و چه منفی، اگر به ارادهی خود یک تفکر مثبت را انتخاب کنید، ذهن خود را خوشبین و عواطفتان را مثبت نگه میدارید. افکار مثبت باعث میشود شما فرد سازندهتری شوید و درنتیجه فرد موفقی خواهید شد و به موفقیت خواهید رسید.
از امروز به بعد با خودتان عهد ببندید که هر اتفاقی افتاد، شما به آن اجازه نخواهید داد که شما را ناامیدتان کند. شما به شکلی سازنده با آن مواجه خواهید شد. شما نفس عمیقی کشیده، آرام شده، و به دنبال تمام نکات مثبت احتمالی آن وضعیت میگردید. وقتی پیش از هر چیز این تصمیم را میگیرید، در حقیقت از نظر روانی به شکلی در خود آمادگی ایجاد میکنید که وقتی مشکلی پیش بیاید، که اغلب هم اجتنابناپذیرند، تعادل خود را از دست ندهید.
سخن پایانی مدیر سایت: آقای برایان تریسی قطعاً فرد بسیار موفقی است و به نظر من یکی از مهمترین عوامل موفقیت خود آقای برایان تریسی این است که مطالبی که میگویند را عملی کردهاند. شاید بسیاری از ما این نکات را بدانیم اما فردی به موفقیت میرسد که این نکات را عملی میکند و بهتر است ما هم از افرادی نباشیم که فقط یاد میگیرند و اطلاعات جمع میکنند و خودمان را فردی عملگرا کنیم و همین امروز یک برنامه عملی برای اجرا کردن همین نکات در زندگی خود بچینیم. امیدوارم از این مقاله لذت برده باشید و برای شما کاربرد داشته باشد. موفق باشید.
منبع: سایت دوستان خوب